
جهان در میانه آشوب!
آینده چارلز کاپچاناو استاد علوم سیاسی در گروه خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون است
طبق گزارش فرارو به نقل از مجله آتلانتیک، آنتونیو گرامشی، متفکر معروف ضد فاشیست ایتالیایی، در سال 1930، در حالی که در زندان بود و در آستانه دهه سرنوشتساز خود بود، نوشت: «بحران دقیقاً در این واقعیت است که نظم قدیمی در حال مرگ است و نظم جدید متولد نمیشود. در این زمان، طیف گسترده ای از علائم پاتولوژیک ظاهر می شود.
امروز جهان در « گذار گرامشی» قرار دارد. نظم قدیمی، صلح آمریکا، در حال فروپاشی است. رأی دهندگان در غرب علیه قراردادهای اجتماعی دوران صنعتی که راه را برای بی ثباتی اجتماعی و اقتصادی عصر دیجیتال هموار کرده است، قیام کرده اند. امواج مهاجرت به ناسیونالیسم قومی دامن زد و به افراط گرایی ایدئولوژیک دامن زد.
نظم جهانی در آستانه فروپاشی یا تغییر است
در نظام بین الملل، قدرت از غرب به شرق، از شمال به جنوب در حال انتقال است. تغییری که سلطه تاریخی غرب بر اساس برتری مادی و ایدئولوژیک را متزلزل کرد. روسیه و چین به مخالفت با تشکیلات لیبرال برخاستهاند که آن را وسیلهای برای هژمونی آمریکا میدانند. در عین حال، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی نیز از رژیمی ناعادلانه، استثمارگر و ناعادلانه خسته و عصبانی هستند.
صلح آمریکا دیگر نمی تواند برقرار باشد، اما ایالات متحده همچنان به آن چسبیده است. دولت بایدن به جای پذیرش وظیفه دشوار بازتعریف نظم جهانی و ایجاد ساختاری جدید، چهار سال را صرف دفاع از «نظم مبتنی بر قوانین لیبرال» پس از جنگ جهانی دوم و مقاومت در برابر هر گونه تهدید علیه آن کرد. پیامدهای این سیاست روشن است: نارضایتی در داخل کشور رو به افزایش است، هرج و مرج در خارج از کشور رو به افزایش است. نظم قدیم در حال فروپاشی است، نظم جدید نمی تواند ظهور کند و جهان به یک سری علائم بیماری مبتلا شده است.
در همین حال، دونالد ترامپ می تواند به یک تغییر دهنده بازی تبدیل شود. سیاست خارجی «اول آمریکا» او که رویکردی مبادله ای، یکجانبه و حمایت گرایانه دارد، به طور جدی از چارچوب انترناسیونالیسم لیبرال عدول کرده است. چارچوبی که چندین دهه پس از جنگ جهانی دوم، استراتژی کلان دولت ایالات متحده را شکل داد. اگرچه این چارچوب باید شکسته شود، اما باید جایگزین مناسبی ارائه شود. ترامپ تصویر یک ویرانگر را ارائه می دهد نه یک معمار. به جای ساختن یک نظم جهانی جدید و مؤثر، ممکن است نظم قدیمی را از بین ببرد و ایالات متحده و جهان را در ویرانه های خود رها کند.
با این وجود ترامپ چهار سال رئیس جمهور خواهد بود. آمریکایی ها باید از این فرصت برای بازنگری در سیاست خارجی کشورشان استفاده کنند. این به معنای استقبال از درک نیاز او به یک استراتژی کلان جدید است و در عین حال او را مجبور به ایجاد تغییرات اساسی و مسئولانه می کند. تغییری که به بهبود جهانی کمک می کند که آمریکا در آن نقش داشت، نه اینکه آن را نابود کند.
آیا ترامپ می تواند اختلافات داخلی و خارجی آمریکا را اصلاح کند؟
دونالد ترامپ در مرحله اول ریاست جمهوری خود نتوانست به وعده خود برای بازگرداندن «آمریکایی های فراموش شده» به مدار پیشرفت و فرصت عمل کند. این شکست، به ویژه در میان رای دهندگان طبقه کارگر، یکی از عوامل اصلی شکست او در انتخابات و پیروزی جو بایدن بود. پس از ورود به کاخ سفید، بایدن دوران ریاست جمهوری خود را به عنوان دوره «احیای مجدد» معرفی کرد و با احیای انترناسیونالیسم لیبرال و تقویت Pax Americana تلاش کرد بر نقش آمریکا به عنوان رهبر جهان تأکید کند. اما سیاست خارجی بایدن بیشتر شبیه شرایط گذشته بود تا واقعیت امروز.
بایدن اتحادهای سنتی آمریکا در اروپا و آسیا را تقویت کرد و رهبری حمایت از اوکراین در برابر تجاوز روسیه را بر عهده گرفت. اما دوره او در میان آشفتگی های جهانی به پایان می رسد و بعید است اوکراین حتی بدون گام های جدی به سمت مذاکره برای پایان جنگ، پیروز شود.
بایدن وعده “سیاست خارجی برای طبقه متوسط” را داده است، اما اختلافات داخلی در دوران تصدی او همچنان عمیق است. در همین حال، رای دهندگان طبقه کارگر بیشتر به ترامپ تمایل دارند. اکنون ترامپ شانس دومی دارد. در حالی که دستور کار «اول آمریکا» او خشم نهادهای سنتی سیاست خارجی را برانگیخته است، اما محاسن خود را دارد. رویکرد معامله گرانه و عمل گرایانه او برای برخورد با دشمنان ممکن است به کاهش تنش های ژئوپلیتیکی بهتر از دیدگاه مخالف قطبی بایدن از جهان کمک کند: دموکراسی و استبداد. تمایل ترامپ برای مذاکره با روسیه، چین و ایران دقیقاً تغییری است که جهان امروز خواستار آن است.
آماده شدن برای یک فشار دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ روسیه علیه اوکراین یک رویکرد عملگرایانه است، نه تسلیم شدن. باید جلوی مرگ و ویرانی گرفته شود. دعوت از شی جین پینگ برای شرکت در مراسم تحلیف ترامپ اقدامی هوشمندانه بود. اگر او بتواند به توافق تجاری با چین دست یابد و تنش های ژئوپلیتیکی را کاهش دهد، این یک دستاورد تاریخی خواهد بود. از سوی دیگر، گامهایی مانند دیدار ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل نشاندهنده تلاشها برای باز کردن روابط دیپلماتیک است. اگر ترامپ در کاهش درگیری با دشمنان موفق شود، نه تنها جهان را امنتر میکند، بلکه با کاهش تعهدات خارجی آمریکا، فشارهای مزمن استراتژیک را که به انزوا در میان آمریکاییها دامن زده است، کاهش خواهد داد.
«اول آمریکا» یا «فقط آمریکا»؟ خطر یکجانبه گرایی ترامپ
سیاست خارجی ترامپ «اول آمریکا» پتانسیل بزرگ و همچنین خطرات جدی دارد. معامله گرایانه او در دیپلماسی، اگر به افراط کشیده شود، می تواند به یکجانبه گرایی سرسختانه تبدیل شود که همکاری جمعی مورد نیاز در دنیای امروز را تضعیف می کند. تلاش او برای کاهش مداخله نظامی در خارج از کشور می تواند خلأهای خطرناک قدرت جهانی را در صورت افراط ایجاد کند. غفلت این کشور از ترویج دموکراسی در خارج نیز خطر تضعیف و آسیب رساندن به نهادهای دموکراتیک در داخل را به همراه دارد. در نهایت، رویکرد او برای به چالش کشیدن نظام سیاسی مستقر، اگر به تخریب سیستمی تبدیل شود، ممکن است به جای اصلاح، دولت ایالات متحده را نابود کند. یک دولت فدرال شکسته نه می تواند آمریکای زخمی را التیام بخشد و نه می تواند بر جهان آشفته حکومت کند.
دولت بایدن در چهار سال گذشته موفق به تقویت اتحادهای سنتی ایالات متحده شده است، اما تا حد زیادی دیپلماسی را در جایی که بیشتر مورد نیاز است – با روسیه و چین – نادیده گرفته است. تمایل ترامپ برای تعامل با دشمنان می تواند یک تغییر مثبت و امیدوارکننده باشد. اما خطر اکنون این است که به یکجانبه گرایی خود ویرانگر لغزش کند و از اتحاد و همکاری بین المللی اجتناب کند، به طوری که سیاست «اول آمریکا» به «فقط آمریکا» تبدیل شود.
خروج از ناتو؛ خطر انزوای استراتژیک برای آمریکا
دونالد ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود با توافقات و سازمان های چندجانبه خصومت داشت. او با بی اعتمادی به “اتحادهای بین المللی که آمریکا را محدود و تضعیف می کند”، از توافقنامه آب و هوای پاریس، سازمان بهداشت جهانی و سایر نهادهای بین المللی خارج شد. ترامپ نسبت به متحدان بیاعتنایی نشان داده است و اتحادها را بهجای ابزار استراتژیک، موانعی سنگین میداند. او ممکن است تهدید خود مبنی بر خروج از ناتو را در دوره ریاست جمهوری بعدی خود عملی کند. استفاده از فشار اقتصادی برای الحاق کانادا یا تهدید به اشغال کانال پاناما و گرینلند با نیروی نظامی نمونه هایی از رویکردهای افراطی او فراتر از مرزهای عقل است.
در دنیای به هم پیوسته امروز، یکجانبه گرایی راه حل نیست. هیچ ملتی نمی تواند خود را از جهانی که به طور غیر قابل برگشتی به آن وابسته شده است جدا کند. مقابله با تجاوزات بین المللی، مدیریت تجارت جهانی، پایان دادن به تغییرات آب و هوایی، جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای و تنظیم توسعه هوش مصنوعی تنها چند نمونه از مشکلات رایجی است که می توان از طریق همکاری جهانی حل کرد. اگر ایالات متحده از تلاش جمعی دست بردارد، سایر کشورها نیز دست از تلاش خواهند برد.
متحدان قدرت آمریکا را تضعیف نمی کنند، بلکه آن را تقویت می کنند. حضور دموکراسی های همسو با واشنگتن باعث افزایش نفوذ ترامپ در مذاکرات با روسیه، چین و سایر رقبا می شود. اما اگر ترامپ تعهد آمریکا به اتحادهای دفاعی را زیر سوال ببرد، متحدان به سمت دیگری نگاه خواهند کرد و ایالات متحده منزوی و آسیب پذیر خواهد ماند – نه آمریکا اول.
آیا ترامپ می تواند جنگ در اوکراین را به صلحی پایدار تبدیل کند؟
یکی دیگر از جنبه های نگران کننده یکجانبه گرایی ترامپ، تمایل او به تعرفه های تجاری است. در حالی که تعرفه های محدود و هدفمند ممکن است به محافظت از فناوری های حساس یا بازگرداندن برخی مشاغل تولیدی کمک کند، برنامه های ترامپ بسیار گسترده تر است. وی حتی به تعرفه ۲۵ درصدی کانادا و مکزیک و تعرفه تا ۶۰ درصد بر واردات از چین اشاره کرد.
اجرای این سیاست ها می تواند منجر به آغاز یک جنگ تجاری جهانی شود که نه تنها به تجارت بین المللی، بلکه به شکوفایی اقتصاد جهانی نیز آسیب می رساند. افزایش موانع تعرفهای میتواند به خانوادههای کارگر آمریکایی آسیب برساند، زیرا قیمت کالاهای مصرفی افزایش مییابد. جنگ های تجاری با متحدان و رقبا نیز تنش های ژئوپلیتیکی را افزایش داده و ایالات متحده را از نظر استراتژیک منزوی می کند. در نتیجه، آمریکا نه تنها موقعیت رهبری جهانی خود را از دست خواهد داد، بلکه در بحبوحه جهانی متلاطم و پرتنش بیش از هر زمان دیگری منزوی و آسیب پذیر خواهد شد.
جنگ در اوکراین نقطه شروع این راه است. ترامپ حق دارد برای پایان دادن به این درگیری تلاش کند. یک جنگ مداوم بدون چشمانداز پایان میتواند اوکراین را به یک کشور شکست خورده تبدیل کند. آمریکا در عراق، افغانستان و لیبی اشتباهات بزرگی مرتکب شد و این کشورها را به دولت های شکست خورده تبدیل کرد. اما انزوای مطلق نیز اشتباه بزرگی خواهد بود. مثلاً وقتی رژیم بشار اسد در سوریه سقوط کرد، ترامپ گفت: «سوریه آشفته است… این جنگ ما نیست. بگذار همه چیز خود به خود پیش برود.
آیا ترامپ تایوان را قربانی خواهد کرد؟
چین چالش دیگری است که ترامپ یا بیش از حد به آن واکنش نشان خواهد داد یا کمتر واکنش نشان خواهد داد. او در مسائل تجاری تهاجمی است اما ممکن است از رویارویی نظامی با چین بر سر تایوان خودداری کند. ترامپ قبلاً از تایوان خواسته بود تا برای “حمایت” ایالات متحده هزینه کند و از این جزیره به دلیل تأثیر آن بر صنعت نیمه هادی ایالات متحده انتقاد کرد.
سیاست گسترده تر ترامپ در مورد چین نحوه برخورد او با تایوان را شکل خواهد داد. اگر یک جنگ تجاری تشدید شود، میتواند به حفاظت از تایپه متعهدتر شود و به رقابت ژئوپلیتیکی دامن بزند که میتواند به شکاف آشتیناپذیری بین واشنگتن و پکن منجر شود. از سوی دیگر می تواند تایوان را در قالب یک معامله بزرگ قربانی کند و آن را به عنوان یک «معامله بزرگ» معرفی کند. این اقدام نه تنها چین را تقویت می کند، بلکه اعتبار متحدان آمریکا را در سراسر جهان تضعیف می کند